بازتفکری بر خط مشی عمومی

در دنیای امروز پژوهش‌ها زیادی درباره خط‌مشی عمومی وجود دارد که این دیدگاه‌ها تنها میتوانند به عنوان یک روند مشابه در نظر گرفته شوند. به همین دلیل است که کتاب دیگری که درباره خط‌مشی عمومی به چاپ میرسد، دارای محتوای مشابهی است. چون در سالهای فعالیتم با دانشجویان دریافتم که نیاز به تشریح نظام مند فرآیندهای خط‌مشی حس میشود که همزمان بتواند اطلاعات بیشتری را درباره انتظارات مشخص ارائه دهد، انتظاراتی که معمولا در جریان اصلی رشته‌های خط‌مشی عمومی نادیده گرفته میشوند. با این روند میخواهم چندین مفهوم پایه و شفافی را به شما نشان دهم که در تحلیل خط‌مشی و روابط آنها به کار گرفته میشوند و همزمان میخواهم بر موضوعاتی تاکیید کنم که در پژوهش‌ها ارائه شده در این زمینه، چندان اهمیتی ندارند.
ابتدا ضروریی است مشخص شود که چه تفاوتهایی بین سیاست، خط‌مشی و موجودیت حکومتی وجود دارند.
دومین مساله که معمولا نادیده گرفته میشود عبارت است از نادیده انگاشته شدن و کم اهمیت پنداشته شدن ضرورت مساله‌های خط‌مشی. یک فرد معمولا قادر است تا مشکلات یا مساله‌های خط‌مشی را تنها زمانی مشاهده کرده و درک کند که در دستور کار قرار گرفته باشند. درهرحال توجه کمی به مطرح کردن مساله‌های خط‌مشی قبل از تعریف شدن آنها معطوف میشود.
سومین مساله که غالبا کم و ناچیز در نظر گرفته میشود عبارت است از نقش ارزیابی. دولتها در بسیاری از موارد نسبت به اجرای راه‌حلهای سیاسی مختلف حساسیت از خود نشان میدهند اما همزمان فرآیندهای ارزیابی مورد نیاز جهت درک ورودی و بخصوص خروجی معیارهای سیاسی مختلف را به صورت نظام‌مند نادیده میگیرند.
چهارمین مساله که غالبا چندان مورد توجه قرار نمیگیرد رابطه بین سیاست، خط‌مشی و تخصصهاست که در آن تلاش میشود تا از فقدان دانش و آگاهی خط‌مشی مداران به منظور پر کردن ابهامات سیاسی آنها یا بدست آوردن تاثیرات مثبت دیگر چشم پوشی شود. همزمان نیز داستان معکوس زمانی مطرح میشود که برخی از خط‌مشی مداران خودشان را به عنوان متخصص و به منظور بدست آوردن پشتیبانی برای مباحث یا پیشنهادهایی دارای انگیزه سیاسی نشان میدهند.
آخرین مساله، مساله‌ای که با نقش فرد در خط‌مشی‌های عمومی ارتباط دارد. زمانی که فردی به دنبال اصطلاحات خط‌مشی‌گزاری است، تحلیل کلاسیک اساسا بر روی نهادها و نقش قانونی آنها تمرکز میکند درحالیکه توجه کمی به افراد حاضر در آنها معطوف میشود.
من در این کتاب نه تنها میخواهم دوباره مبانی خط‌مشی‌های عمومی را بازنویسی کنم، بلکه میخواهم چند مساله را مطرح کنم که به ندرت در پژوهش‌ها ارائه شده، در این زمینه مطرح شده‌اند و به نظر میرسد که در برخی از موارد در فضای خط‌مشی عمومی کم اهمیت انگاشته شده یا نادیده گرفته شدند.